سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منبرنت

انسان باید برای هدفش تلاش کند یا هر چه پیش آید خوش آید؟

از طرفی می گویند انسان برای رسیدن به هدفش باید تلاش کند و از طرف دیگر می گویند، هر چه پیش می آید خیر است. این تناقض چگونه قابل حل است؟

پاسخ:

برای دریافت پاسخ باید به این حقیقت توجه نمود که اولا: انسان در اعمال و رفتارش موجود مجبوری نیست, بلکه براساس عقل و نقل, انسان موجودی مختار، با اراده و دارای هدف غایی است و مکلف است برای رسیدن به کمال حقیقی و سعادت جاودانی حرکت و تلاش کند، ثانیا: «خدا برای جهان نظامی و قانونی پدید آورده است و هیچ کاری در جهان بیرون از قانون انجام نمی گیرد. همان طوری که هیچ حادثة طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمی دهد، افعال اختیاری انسان ها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمی دهد. قانون خدا در مورد انسان این است که آدم دارای اراده و قدرت و اختیار باشد و کارهای نیک یا بد را خود انتخاب کند. اختیار و انتخاب مقوم وجودی انسان است. انسان غیرمختار محال است. یعنی اینکه فرض شده انسان است و غیرمختار، فقط فرض است نه حقیقت و اگر انسان نباشد مکلف نیست.»(1)
خداوند متعال نیز در قرآن کریم می فرماید: وَ اَن لیس للانسان الا ما سعی(2) یعنی برای انسان نیست مگر آنچه که حاصل تلاش اوست.
نتیجه ای که از این دو نکته بدست می آید آن است که برای رسیدن به هدف از تلاش و کوشش گریزی نیست. خداوند به گزاف کسی را به هدفش نمی رساند. اما سؤال اینجا است که پس این که می گویند «هر چه پیش آید خیر است» چه معنایی دارد؟
در جواب باید گفت: انسان باید براساس اصول عقلایی و شرعی، تکالیف خود را باید انجام دهد و با توکل، در انجام کارها و به اندازة توان خود تلاش و کوشش نماید. و تدبیر خود را به غایت به کار ببرد.
حال اگر همه این جوانب را رعایت کرد و به مقصود و هدف تعیین شدة خود نرسید، در آن صورت ممکن است خیر در چیز دیگری باشد. لذا با رعایت تمام این جوانب، انسان می تواند بگوید: هر چه پیش آید خیر است. چرا که او به دنبال خیر بوده و با قدرت و اختیار و اراده تمام امکانات را به کار گرفته به نتیجه ای مشخص نرسیده. در این صورت، شاید خیر او در حصول نتیجة دیگری است که او بی خبر است.
البته روشن است که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند نیست، بلکه باید توجه نمود که انسان رشید هنگامی که ارادة انجام کاری را نمود و ابزار و اسباب عادی آن را نیز فراهم کرد، می داند که تنها سبب مستقل در تدبیر امور خداوند است و هیچ گونه اصالت و استقلالی برای خود و اسباب و عللی که به کار می گیرد، قائل نیست. پس بر خداوند توکل می کند، بنابراین توکل به معنای نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.(3)
از این نکته مهم و اساسی نباید غفلت کرد که همه حوادثی که برای انسان به وجود می آیند، می توانند خیر یا شرّ باشند و خود انسان با اختیار و آگاهی و اراده خود می تواند امر خیر یا شر و بدی را تشخیص دهد. گاهی انسان خوبی یا بدی عملی و تمام جوانب آن را به طور کامل اطلاع دارد و می سنجد و لذا انتخاب و اختیار خوبی از بدی کار مشکلی نخواهد بود.
لکن مشکل آنجاست که گاهی انسان امری را نیک و خیر می پندارد، در حالیکه از حقیقت و نتیجه عمل اطلاع و آگاهی کامل ندارد و چه بسا همان امر برای او شرّ باشد. عکس این مطلب نیز صادق است. یعنی چه بسا انسان بر اثر علم و اندیشه ناقص خود، تصور می کند عملی و کاری شرّ و بدی است. در حالی که همان امر دارای خیر فراوان می باشد. بدین سان در این گونه موارد که تمام تلاش انسان، آگاهی و راهکارهای دوراندیشی را از نظر عقل و شرع به وجه صحیح و خداپسندانه رعایت کرد، باید کار را به خدا واگذار کند تا او چه بخواهد و چه ببیند. بزرگترین شاهد آیة شریفة قرآن کریم است، می فرماید: وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ(4) چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید که شرّ شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید.(5)
شاید بتوان برای این جمله که هر چه پیش آید خیر است، توجیهات دیگری غیر از جهل ما به حقایق جستجو کنیم.
یکی آن که خیر بودن هر عملی و هر اتفاقی در منظومه هستی معنا می یابد، چرا که در عالم شر محض وجود ندارد. و هر چه که وجود پیدا می کند، خیر است هر چند از جهاتی خاص و برای افرادی خاص دردسر ایجاد کند. و در واقع شرِ موجود در جهان نسبی است ولی خیر عام است. و در مسیر کل جهان به سوی تعالی نقش خود را بازی می کند.
دیگر آن که می توان از مقام رضامندی نیز به حوادث عالم نظر کرد. به این معنا که بگوییم سراسر جهان فعل خداست و آنچه از خدا می رسد قطعاً خیر است. چنان که اولیاء الله تمام حوادث عالم را با شیرینی به جان می خرند و هجر وصل درد و درمان را وقعی نمی نهند. و بنابر همین دیدگاه، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در برابر پرسش یزید که گفت: دیدی خدا با حسین چه کرد؟ پاسخ فرمود: من چیزی به جز زیبایی مشاهده نکردم.
پس بنابراین از همه این مطالب که گفته شد به این نتیجه می‌توان رسید که اگر به انسان نعمتی برسد و یا نعمتی را از دست بدهد مسلما علت و مصلحتی در این میان بوده که خداوند تبارک و تعالی به اراده حکیمانه خویش آن را اراده نموده است. ولی در عین حال در حوادث ناگوار، انسان نباید دست روی دست بگذارد و خود را تسلیم حوادث روزگار بداند. بلکه باید در رفع و حیران بدی‌ها و کاستی‌ها و نارسایی‌ها تلاش کند و تا جایی که می‌تواند باید راه پیشگیری از حوادث ناگوار را بیابد و دنبال کند. اگر تمام تلاش و کوشش را به کار گرفت و به وظیفه خود عمل کرد، ‌باز هم گرفتاری‌ها بر انسان چیره شد،‌بداند مصالح دیگری درکار بوده که از دید ما پنهان است و از طرفی اگر نعمتی به او برسد، غرق در نعمتها نشود و منعم را از یاد نبرد و بداند نعمتهای دنیوی پایدار نمی‌باشد.
در یک کلام قرآن کریم چنین می‌فرماید:
ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ(6) تمام نیکی‌ها و پیروزی‌ها و حسناتی که به تو می‌رسد از ناحیه خدا و آنچه از بدیها و ناراحتی ها و شکست‌ها دامنگیر تو می‌شود، ‌از ناحیه خود تو است.

 


پاورقی:


1. مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، چاپ اول، ص 135 و 134.
2. نجم: 39.
3. احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، دفتر نشر معارف، چاپ هشتم، ص 97.
4. بقره: 16.
5. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، ترجمه تفسیر نمونه، ناشر دارالکتب الاسلامیه، چاپ شانزدهم، ج2، ص 64.
6. نساء، 79.