سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منبرنت

شبیه خوانی در ایام محرم

    نظر

آیا مراسم شبیه خوانی در ایام محرم جایز است؟ و آیا جایز است که افرادی به نقش زنان شبیه خوانی کنند؟ (مقلد آیت الله مکارم)

پاسخ:

شبیه خوانی اگر با دروغ و آلات لهو توأم نباشد و موجب توهین به مقام شامخ حضرت حسین بن علی ـ علیه السلام ـ یا سایر شهدا نشود اشکالی ندارد و احتیاط آن است که مردان لباس زنان را نپوشند. (استفتائات جدید آیت الله مکارم، ج1، س572)


توفیق خوب بودن

    نظر

چرا همه ما توفیق خوب بودن پیدا نمیکنیم؟

پاسخ:

همه میدانیم که انسان موجودی دو بعدی است، بعد مادی و بعدی ملکوتی. بر خلاف حیوانات که تنها دارای شهوت و فرشتگان که تنها دارای عقل هستند، چنان که در بعضی روایات آمده است. از جمله آنها این حدیث شریف است:
الامام الصادق ـ علیه السلام ـ «و قد سألهّ عبد الله بن سنان: الملائکة افضل أم بنو آدم؟ قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالبٍ ـ علیه السلام ـ: أنّ الله عزّوجلّ رکّب فی الملائکة عقلاً بلا شهوةٍ و رکّب فی البهائم شهوةً بلا عقلٍ و رکّب فی بنی آدم کلتیهما، فمن غلَب عقلُه شهوته فهو خیر من الملائکة و من غلبت شهوته عقله فهو شرّ من البهائم(1). امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ به این پرسش عبدالله بن سنان که: فرشتگان برترند یا آدمیان؟ فرمودند: «امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ فرموده است: خداوند در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانی و در ستوران میل و خواهش نهاده است و نه عقل و در بنی آدم هر دو را نهاده است. پس آن که عقلش بر خواهشش چیره آید، از فرشتگان بهتر است و هر که خواهشش بر خردش غالب گردد از ستوران بدتر.»
گرایش به خیر و خوبی و نیز شر و بدی، هر دو در نفس آدمی نهاده شده است چنان که در آیة شریفه داریم. فاَلهمها فجورها و تقویها(2). به او شر و خیر را الهام کرد.
و چون هر یک از این دو دسته گرایش رو به سویی مخالف با سمت و سوی دستة دیگر دارد. بین این دو کشمکش به وجود میآید. و در سراسر زندگی، انسان همواره خودش را بر سر دو راهی خیر وشر میبیند و تصمیم می گیرد. و خداوند تبارک و تعالی نیز قدرت انتخاب و اختیار به انسان داده و این انسان است که به اختیار خود به سمت فلاح و رستگاری یا شقاوت رهسپار میشود.
از سویی، بُعد مادی و غریزی انسان از همان آغاز به صورت بالفعل در نهاد او هست و با رشد جسمی انسان و همگام با آن شکوفا میشود. مانند میل به خوردن، خوابیدن، میل جنسی، و بر خلاف بعد معنوی و گرایشهای ملکوتی که در ابتدا به صورت بالقوه هست و باید با تربیت و تزکیه و تلاش، انسان آن را شکوفا کند.(3)و لذا جنبة غریزی و حیوانی در غالب انسانها قویتر است و سیطرة آن بر ارادة آنها بیشتر است. و این انسان است که باید با تلاش و مجاهدت، گرایشهای والای انسانی را در خود تقویت کند تا آنها بر وجودش حاکم شوند و قوای مادی و غریزی را تحت فرمان خود گیرند. ولی از آن سوی گرایشهای زمینی نیز تنها خواهان ارضای خویشتن هستند از هر راهی که باشد، مشروع یا نامشروع، فرقی نمیکنند و لذا به محدودیتهایی که گرایشهای معنوی به پشتوانه عقل و شرع بر آنها تحمیل میکند. تن نمیدهند. و سرکشی میکنند، و از این روست که سرزمین وجود انسان تبدیل به میدان جنگی میشود که عرصه تلاش برای پیروزی گرایشهای معنوی و گرایشهای مادی است و جهاد اکبر نام گرفته است، در مقابل جنگ و مبارزة‌ با دشمنان بیرونی که جهاد اصغر نامیده شده.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: «پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سپاهی را به جنگ گسیل داشت. وقتی برگشتند، فرمود: خوشامد میگویم به گروهی که جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند اما جهاد اکبر همچنان مانده است. عرض شد. ای پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس(4)»
و در بعضی دیگر از روایتهای معصومین ـ علیه السلام ـ هنگامی که گرایشهای غریزی نفس اماره بخواهند از راه نامشروع ارضا شوند، بزرگترین دشمن انسان معرفی شدهاند.
رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند « اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک(5). دشمنترین دشمن تو، نفسی است که میان دو پهلویت است.»
بنابراین خوب بودن نیاز به تلاش و زحمت دارد و شکیبایی، حرکت به سمت کمال تشبیه شده است. به بالا رفتن از سربالایی و حرکت به سمت غرایز حیوانی حرکت در سراشیبی، و البته بالا رفتن سختتر است از پایین آمدن
و از طرفی انسان در حرکت به سوی کمال، علاوه بر دشمنی نفس، دو دشمن دیگر هم دارد یعنی دنیا و شیطان(6) که این سه نابکار، مثلثی را تشکیل میدهند که انسانهای اندکی میتوانند از محاصره آن به سلامت بیرون آیند و به ساحل نجات برسند.
در ادبیات عرفانی ما نیز، از جمله در داستان رمزی سفر مرغان به کوه قاف که عطار نیشابوری در شاهکار خود (منطقالطیر) آورده است. این حقیقت را بیان کرده، در آن‌جا نیز میبینیم، از هزاران مرغی که در ابتدای راه، حرکت میکنند تا به سرای سیمرغ برسند، تنها سیمرغ، هفت وادی را طی میکنند و بقیه در خم یک کوچه میمانند.
همین سختیهای راه و طبع راحت‌طلب آدمیزاد است که باعث میشود بسیاری از انسان‌ها از همان ابتدا عطای کمال را به لقایش ببخشند و چنان غرق دنیا و مطیع نفس اماره و انیس شیطان بدکاره بشوند که اساساً حالی و شوری و اراده و خواهشی برای خوب شدن نداشته باشند و وقتی خواستی نباشد توفیق دیگر معنا ندارد. زیرا توفیق یعنی موافق ساختن خدا اسباب را طبق «خواسته» بنده تا آن «خواسته» به انجام رسد (عنایت اللغات).(7)
البته نباید نومید شد که نومیدی خود بزرگترین مانع کمال است. زیرا برای رسیدن به کمال نیز خداوند تبارک و تعالی، وعده داده که کسانی را که در این راه جهاد کنند، یاری کند. و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و إنّ الله لمع المحسنین.(8) «و آنان که در راه ما با جان و مال جهد و کوشش کنند محققاً ما آنها را به راههای خویش هدایت میکنیم و همیشه خدا با نیکوکاران است.»
و راهکارهایی دیگری نیز مانند دعا، توسل و در آخرت نیز شفاعت یاری گر انسان در این راه هستند.
و راه رسیدن به خدا (کمال مطلق) نیز نزدیک است و به قول سهراب سپهری،
و خدایی که در این نزدیکی است لای آن شب بوها، پای آن کاج بلند.




پاورقی:

1. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول. 1377، ج اول، ص 426، ح 1553.
2. شمس:8.
3. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول ، 1376، ج اول، ص 204.
4. میزان الحکمه، همان، ج 2، ص 852، ح 2741.
5. همان، ج 7، ص 3512، ح 12057.
6. اخلاق در قرآن، همان، ج1، ص 195.
7. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، 1379، ج3، ص 727.
8. عنکبوت:69.

 


قمه زنی

قمه زدن و آسیب رساندن به خود در عزاداری حضرت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ چه حکمی دارد؟ (مقلد آیت الله مکارم)

پاسخ:

عزاداری خامس آل عبا ـ علیهم السلام ـ از افضل قربات و مایه بیداری مسلمین است ولی از کارهایی که موجب وهن مذهب می شود و بهانه به دست مخالفان می دهد باید اجتناب نمود. (ر.ک استفتائات جدید، ج1، س1646)


نامه بی نشان

السلام علیک یا ابا عبدالله

باشد که عبرتی گیریم و رستگار شویم

به رسم ادب و احترام خدمت شما خواننده محترم سلام.....

زمان عجیبی است که عجیب تر از آن مردمان آن هستند ( قصد جسارت به کسی ندارم !!!)

جریان عاشورا را همه ما خواندیم و خوب می دانیم که چه گذشت !!

اما کجاست کسی که از این عاشورا عبرتی بگیرد و یا سرمشقی شود،

برای بقیه حیات انسان ... که چه خوب سرمشقی است ...

خیلی جالبه که ما به همه چی نگاه می کنیم اما نگاه ما با اصل قضیه خیلی تفاوت داره...

جمله زیبایی رو به یاد دارم که حیف است در این قسمت نوشته هایم عنوان نکنم :

خدایا ! مرا ببخش که با همه قدرت و توانم ، گناهان روزانه خودم را توجیه می کنم...

العاقل یکفیه الاشاره

التماس دعا


فلسفه بنای قبر و گنبد و زیارتگاه برای امامان شیعه

فلسفه بنای قبر و گنبد و زیارتگاه برای امامان شیعه چیست؟

پاسخ:

برای روشن شدن جواب به نکاتی اشاره می شود:
1ـ اسلام در مناطق مختلفی راه یافته که هر کدام دارای فرهنگ وآداب و رسوم خاصی می باشند موضع اسلام در قبال آنها این است که اگر مصداق کارهای حرام و یا شرک و... نبوده آنرا پذیرفته است علی (ع) می فرماید: «و لا تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه الامة...»(1) و سنت شایسته ای را که این امت بدان عمل کرده اند و بر اساس آن اتفاق نظر به وجود آمده و کار مردم بدان سامان یافته است بر هم مزن و بدعتی مگذار که به سنتها و آیین های گذشته لطمه زند که در نتیجه پاداش آن از بنیانگذاران سنت و وبال و گناه آن، بر گردن تو خواهد بود.
2ـ عناوین کارها و افعال انسان دو نوع است. الف) یک نوع افعالی است که قبح آن ذاتی است مثل ظلم، و شرک و امثال اینها ب) نوع دوم افعال قبح یا حسن آن به نیت و قصد فاعل بستگی دارد مثلاً اگر کسی جلوی پای کسی بلند شود قصد تعظیم داشته باشد می شود احترام و تکریم، و اگر قصد اهانت داشته باشد می شود تحقیر و توهین در روایات زیادی این عنوان را داریم که «انما الاعمال بالنیات»(2)کارها فقط بستگی به قصد و نیت انسان دارد. اشاره به نوع دوم از کارهای انسان است.(3)
بعد از این مقدمه جواب این است که در قرآن و روایات فلسفه این کار صراحتاً بیان نشده است ولی از چند طریق می توان حکمت و فلسفه این کار را استفاده نمود.

الف) از آیات قرآن:1ـ بنای قبر و گنبد و زیارتگاه، تعمیر و حفظ قبور اولیاء، تعظیم شعائر الهی است. قرآن مجید تعظیم شعائر الهی را نشانه تقوای قلوب و تسلط پرهیزکاری بر دلها می داند، آنجا که می فرماید: و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب(4) هر کس شعائر الهی را تعظیم و تکریم کند آن نشانه تقوای دلهاست. شعائر جمع «شعیره» به معنی علامت و نشانه است و مفسران تفسیر کرده اند به «معالم دین الله» یعنی نشانه های دین خدا.(5) اگر کعبه و صفا و مروه از شعائر الهی است ان الصفا و المروة من شعائر الله(6) و قربانی شتر و البدن جعلناها لکم من شعائر الله(7) از شعائر الهی شمرده است و همچنین منی و عرفات که همگی جمادند و سنگ و گلی بیش نیستند به خاطر ارتباط با آئین خدا جزء «شعائر» می باشند و هر کدام به تناسب موقعیت خود تعظیم و بزرگداشتی دارند، چرا اولیاء الهی که ناشران آئین خدا و حافظان دین او و آنچه که وابسته به آنها است جزء شعائر نباشند.(8)
2ـ بنای قبر و گنبد و تعمیر آن، نوعی اظهار محبّت و مودّت به ذوی القربی و ائمه (ع) است قرآن می فرماید قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی(9). بگو من بر رسالت مزد و اجرای جز ابراز علاقه و دوستی به خویشاوندانم نمی خواهم. یکی از راه های ابراز علاقه به خاندان رسالت بنای قبور، تعمیر و حفظ آنها است. مخصوصاً اگر با این نیت بنا شود که به آنها اظهار محبت نموده باشد. در حالی که این رسم در میان تمام ملل جهان نیز وجود دارد و همگی آن را یک نوع اظهار علاقه به صاحب قبر می دانند.
3ـ هماهنگی با امت های پیشین در بزرگداشت بزرگان از راه بنای قبر و تعمیر زیارتگاه که بنای عقلاء بر آن است در دین اسلام ملاحظه شده است. پس از آیات قرآن استفاده می شود که احترام به قبور افراد با ایمان یک نوع امر رائج در میان ملل قبل از اسلام بوده است که درباره اصحاب کهف اظهار نظر نمودند، 1ـ ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا ً بر روی قبر آنان بنائی بسازید. 2ـ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا ً(10) گروه دیگر که در این کار پیروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد انتخاب کنیم، قرآن هر دو نظر را نقل می کند بی آنکه از آنها انتقاد کند، در هر حال این دو نظر حاکی است که یکی از طرق بزرگداشت اولیاء و صالحان بنای قبور، و حفظ مدفن آنان بوده است.
4ـ بنای قبر وگنبد، مصداق ترفیع خانه های است که خداوند خواسته آنها رفعت داشته باشند فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالأبْصَارُ(11). این نور و مصباح در خانه هایی است که خدا اذن داده است که رفعت یابد و نام خدا در آنجا گفته شود مردانی که بازرگانی و داد و ستد آنها را از یاد خدا باز نمی دارد صبح شام او را در آن بیوت تسبیح می گویند. اگر مقصود رفعت ظاهری باشد به روشنی گواهی می دهد که خانه انبیاء و اولیاء که مصداق حقیقی و واقعی این «بیوت» می باشند در هر حال شایسته تعمیر و آبادی است و اگر مراد «رفعت» معنوی باشد نتیجه آن این است که خدا اذن داده است که این نوع خانه ها مورد احترام قرار گیرند، و یکی از مظاهر احترام ساخت بنای قبر و گنبد و زیارتگاه، تعمیر و کوشش در تمیزی و نظافت آنها است(12) در روایتی آمده، که پیامبر (ص) این آیه را خواند، ابابکر گفت: آیا این خانه (اشاره به خانه علی و فاطمه) از آن خانه ها است؟ فرمود «نعم من افاضلها» بلی از مهمترین و با فضیلت ترین آنها است.(13)

ب) امت اسلامی و حفظ قبه ها و تعمیر قبور:روزی که اسلام کم کم به قسمت مهمی از خاورمیانه راه یافت، در آن روز قبور پیامبرانی که مدفن آنان شناخته شده بود سقف و سایبان بلکه قبه و بارگاهی داشت و هم اکنون قسمتی از قبر آنان به همان شکل باقی است، در خود مکه قبر اسماعیل و مادر او «هاجر» در حجر قرار گرفته، قبر دانیال در شوش و هود و صالح و یونس و ذوالکفل در عراق و قبور پیامبرانی مانند ابراهیم خلیل، اسحاق، یعقوب و یوسف که همگی را حضرت موسی از مصر به بیت المقدس آورد، در قدس اشغالی است و همگی دارای علامت و نشانه و بنا می باشند و قبر «حوا» در جده که آثار آن پس از تسلط سعودی ها از بین رفت. روزی که مسلمانان این بلاد را فتح کردند وجود این ابنیه و قباب در برابر انظار علماء و سران اسلام هرگز باعث ناراحتی آنها نشدند و فرمان تخریب آنها را صادر نکردند، بلکه آنان با عقل خدادادی خود حفظ آثار پیامبران را یک نوع ادای احترام به آنان دانسته و خود را با انجام این کار مأجور و نیکوکار می اندیشند.
5ـ پس حکمت این شد که بنای قبور و بارگاه و حفظ آنها نوعی هماهنگی با رفتار مسلمانهای پیشین است.
6ـ بنای قبور و زیارتگاه و حفظ آنان نشانه اصالت دین اسلام است. آئین اسلام ابدی است نسل هایی بعدی باید به اصالت آنان مؤمن باشند، لذا برای تأمین این هدف باید تمام آثار رسالت را حفظ کرد، لذا مردم در دوران رسالت حضرت تمام خصوصیات زندگی او را ضبط کرده اند تا آنجا که خصوصیت انگشتر و کفش و مسواک و شمشیر و زره و نیزه و اسب و حتی چاه هائی که از آن آب آشامیده و خصوصیات محاسن و خضاب او را و... یاد داشت کرده اند و هم اکنون قسمت از این آثار باقی است.(14)
7ـ ساختن قبور و قبه و... باعث رفت و آمد در محل قبر بزرگان و امامان و حفظ ارتباط روحی با آنان می شود علاوه بر عنایت های که در آن مکان ها به انسان می شود.
8- استفاده زائرین از سایه گنبد و بارگاه، جهت حفظ از سرما و گرما در حال عبادت، خواندن قرآن و دعا حتماً مطلوب است(15) با این همه فوائد جا داشت که وهابیت این همه حرمت شکنی نمی کردند، و در حمله به کربلا قبر امام حسین (ع) را تخریب نمی کردند، و همچنین در دو نوبت گنبد و بارگاه قبور ائمه (ع) بقیع را از بین نمی بردند.(16) با اینکه خود قبول دارند که گنبد و بارگاه سازی عمومیت جهانی دارد و شرق و غرب عالم را فراگرفته است(17) و اگر هدم قبور واجب بود، اصحاب اول سقف حجره پیامبر (ص) را خراب می کردند، بعد حضرت، را در آن دفن می کردند، و یا بعد از دفن تخریب می کردند.(18)
خلاصه این شد که اولا: بنای قبور و گنبد تعظیم شعائر الهی است. ثانیاً: نوعی اظهار محبت و مودت به ذوی القربی و ائمه (ع) می باشد. ثالثاً: نوعی هماهنگی با امت های پیشین به حساب می آید. رابعاً: مصداق ترفیع خانه های است که خدا خواسته رفعت داشته باشند. خامساً: نوعی هماهنگی با رفتار مسلمانهای صدر اسلام و بعد از آن می باشد. سادساً: نشانه اصالت دین اسلام است. سابعاً: باعث پاکی و طهارت حفظ ارتباط روحی با ائمه (ع) اظهار می شود. ثامناً: مانع از آلودگی ظاهری توسط انسانهای ناباب و حیوانات می شود. تاسعاً: باعث راحتی زائرین و استفاده آنها از سایه گنبد برای حفظ از سرما و گرما می شود.

 


 

پاورقی:

1. نهج البلاغه، نامه 53، عهد نامه امام (ع) به مالک اشتر.
2. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1391، ج1، ص34، روایت 7 و روایات زیاد دیگر قبل و بعد از این روایت.
3. سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، چاپ پنجم، 1372، ص38.
4. حج:32.
5. طبرسی، مجمع البیان، دار المعرفة، چاپ دوم، 1408 هـ ق، 1988م، ج7، ص133.
6. بقره:158.
7. حج:36.
8. برگرفته از آئین وهابیت، ص46.
9. شوری:23.
10. کهف:21.
11. نور:37ـ36.
12. برگرفته از آئین وهابیت.
13. همان، ص51، به نقل از الدار المنثور، ج57، ص50، ذیل آیه ی 36 نور.
14. آئین وهابیت، ص55، که از طبقات ابن سعد، ج1، ص360ـ503 نقل نموده است.
15. امین، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1410، ص306.
16. همان، ص287.
17. همان، ص289.
18. همان، ص307.